آخرین روزهای ماه ذیالحجه به میلاد باسعادت هفتمین حجت خدا در آسمان امامت و ولایت مزین شده است؛ وجود پرمهر حضرت امام موسی کاظم (ع) که در فرهنگ شیعه به بابالحوائج معروف و ملقب است، زینتبخش آخرین ایام این ماه شده است. زندگانی سراسر برکت امام هفتم حضرت موسی بن جعفر (ع) نمونهای از جهاد مستمر و متفاوت برای احیاء جامعه اسلامی و روشن کردن دلهای مشتاقان معرفت و تعالی است.
امام هفتم به لقب «کاظم» معروف است؛ یعنی فروخورنده خشم. ویژگی و خصلتی که در جامعه امروز ما و برای همه افراد، بیش از هر زمان دیگری مورد نیاز است. در واقع، زندگانی سراسر مهر امام کاظم (علیه السلام) در بردارنده نکات بسیار آموزنده اخلاقی است. از جمله برجستهترین آنها گذشت فوقالعاده ایشان است. به عنوان نمونه نوشتهاند، در شهری که امام در آن زندگی می کرد مردی طرفدار خلفای بنیعباس میزیست که نسبت به امام بغض عجیبی داشت. او هرگاه امام کاظم (علیه السلام) را می دید زبان به دشنام میگشود؛ حتی گاهی به امیر المؤمنین علی (علیه السلام) نیز ناسزا میگفت. روزی امام به همراه یاران خویش از کنار مزرعه او می گذشتند. او مثل همیشه، ناسزا گفت.
یاران امام بر آشفتند و از امام خواستند تا آن مرد بد زبان را تنبیه کنند. امام به شدت با این کار مخالفت کرد. روزی به سراغ مرد رفت تا او را در مزرعه اش ملاقات کند، ولی مرد عرب، از کار زشت خود دست بر نداشت و به محض دیدن امام، شروع به ناسزا گفتن کرد. امام نزدیک او رفت و از مرکب خود پیاده شد. به مرد سلام کرد. مرد بر شدت دشنام های خود افزود. امام با خوش رویی به او فرمود: هزینه کشت این مزرعه چقدر شده است؟ مرد پاسخ داد: یکصد دینار. امام پرسید: امید داری چه اندازه از آن سود ببری و برداشت کنی؟ مرد با گستاخی و طعنه پاسخ داد: من علم غیب ندارم که چه مقدار قرار است عایدم شود! فکر می کنم دویست دینار محصول از این مزرعه برداشت کنم. در این هنگام امام کیسه ای به مبلغ سیصد دینار طلا بیرون آورد و به مرد داد و فرمود: این را بگیر و کشت و زرعت نیز برای خودت باشد. امید دارم پروردگار آنچه را امید داری از کشت و کارت سود ببری، عاید تو سازد.
مرد سرافکنده و بهت زده، کیسه سکه های زر را از امام گرفت و پیشانی امام را بوسید و از رفتار زشت خود پوزش خواست. امام با بزرگواری اشتباه او را بخشید. چند روزی گذشت، تا اینکه یک روز مرد به مسجد آمد و هنگامی که نگاهش به امام کاظم (علیه السلام) افتاد گفت: پروردگار می داند که رسالت خویش را کجا و بر دوش چه کسی قرار دهد. سخن او موجب تعجب یاران امام شد. می خواستند بدانند چه چیز موجب تغییر رویه او شده است. از او پرسیدند: چه شد؟ تو که پیشتر غیر از این می گفتی؟ مرد عرب سر به زیر انداخت و گفت: درست شنیدید و همین است که اکنون گفتم و جز این هرگز چیز دیگری نمی گویم. آن گاه دست به دعا برداشت و برای امام دعا کرد. مرد از مسجد خارج شد و امام نیز به سوی منزل خویش به راه افتاد. امام در بین راه، رو به دوستان خود کرد و فرمود: «حال بگویید کدام یک از این دو راه بهتر بود؛ آنچه شما می خواستید یا آنچه من انجام دادم! مشکل او را با آن مقدار پول که می دانید، حل کردم و به وسیله آن، خود را از شر او آسوده ساختم».
دنیای امروز، به ویژه جوامع اسلامی که قاعدتا باید الگوی دیگر جوامع بشری باشند، بیش از هر زمان دیگری تشنه معارف و آموزههای حیات بخش امام کاظم (ع) است. امام همامی که در دورانی خاص از زندگی جامعه اسلامی، چراغ دلهای امت اسلامی شد و با زندگی در شرایط سخت ناشی از ظلم و خفقان خلفای عباسی و تحمل شرایط سخت زندان، دلهای امت اسلامی را به تدریج برای ورود به دوران ائمه بعدی و ورود به عصر غیبت آماده کرد. امروز همه ما محتاج بهرهگیری و تمسک به ویژگیها و خصائل اخلاقی امام موسی کاظم (ع) هستیم؛ بدان امید که در دنیا از دعای خیر و در آخرت از شفاعت ایشان بهرهمند شویم. ندا کرمانشاهی
ارسال نظرات